loading...

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

بازدید : 10
يکشنبه 16 فروردين 1404 زمان : 10:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حا.میم

اولین کتابی که در سال جدید خواندم این کتابِ جمع و جور بود. قصه‌‌‌ای برگرفته از کتاب بزرگ و مفصل هزار و یک شب. کتاب با ویرایش و دقت نظر جناب دولت آبادی خواندنی تر شده. می‌توان آن را در وقت فراغت یک ساعته خواند و لذت برد.

حا.میم

بازدید : 9
يکشنبه 16 فروردين 1404 زمان : 10:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حا.میم

دین‌گریزی ستیزه‌جویانه‌ی نسل زِد!

از ده‌ساله‌گی، نماز می‌خوانم و روزه می‌گیرم. این را نه از باب ستایش خود و یا به رخ کشیدن دین‌ورزی‌ام، که از باب توجه دادن به تغییر موقعیت اجتماعی دین در ایران، به میان می‌کشم. در خانه‌ی ما همه روزه بودند؛ حتی آن‌هایی که عذری داشتند هم بیدار می‌شدند و سحری می‌خوردند تا روزه‌نمایی کنند. روزه‌داری ما در تعلیم، خواست، تشویق، و برنامه‌ریزی خانواده جا داشت. پدر و مادر را با این کار خوش‌حال و از آن‌ها قدردانی می‌کردیم. کلاس سوم ابتدایی وقتی معلم ما فهمید که من نماز می‌خوانم، گفت نماز بر تو واجب نیست. فردای همان روز، وقتی مادرم ماجرا را از من شنید، به مدرسه آمد و با خانم نقاب دعوای مفصلی کرد که تو حق نداری بچه‌ی من را نسبت به نماز بی‌انگیزه کنی. حالا خانواده‌ی ما گسترده‌تر شده است و هر کدام از آن‌ها که در سفره‌ی سحر ماه رمضان جمع می‌شدند، کلی بچه و نوه دارند. بعضی از آن‌ها روزه نمی‌گیرند. اساسا ماه رمضان و روزه گرفتن مساله‌ی آن‌ها نیست. بجز آن‌ها بسیاری دیگر از خویشان را هم می‌بینم که روزه نمی‌گیرند. در این مدتی که برای تعطیلات نوروز به دزفول آمده و آن‌ها را می‌بینم، از آن‌ها می‌پرسم چرا روزه نمی‌گیرید، چرا نماز نمی‌خوانید، و چرا از خدا روی‌گردانی می‌کنید. آن‌ها خیلی حوصله‌ی مواجهه با این پرسش‌ها را ندارند و از گفتگو در این باره فرار می‌کنند. گاهی که با اصرار من روبر می‌شوند، می‌گویند "روزه بگیرم برای کی" یا " روزه بگیرم که چه بشود". در کلام‌شان نوعی لجاجت، دل‌خوری، ستیزه، و تا اندازه‌ی خشونت وجود دارد. گویی با روزه نگرفتن می‌خواهند اعتراض کنند. اعتراض به دیده نشدن، اعتراض به ناامیدی، اعتراض به دلار صد هزارتومانی، و اعتراض به وضعیت(به قول خودشان) نابسامان اقتصادی. کاری که آن‌ها می‌کنند، تا اندازه‌ای نتیجه‌ی تغییر موقعیت اجتماعی دین است. زمان ما، پایگاه اجتماعی دین در خانواده بود و حالا در ساختارهای سیاسی و قدرت. آن‌ها گمان می‌کنند با نماز خواندن و روزه گرفتن، سازمان‌هایی را خوش‌حال می‌کنند که گامی‌برای بهبود حال آن‌ها بر نداشته‌اند. آن‌ها لج کرده‌اند. راستش را بخواهید در این موقعیت، هیچ استدلالی برای آن‌ها نداشتم. اساسا با کسی که لج کرده است نمی‌شود حرف زد تا چه رسد به آوردن استدلال. من فقط از آن‌ها خواستم که با این لجاجت، زندگی خود را از خدا، معنویت، و معنا تهی نکنند. به آن‌ها گفتم که خدا هست، حتی اگر مبلغان‌ش نتوانند اثباتش کنند. به آن‌ها گفتم که شما (و همه‌ی ما)به خدا نیاز دارید/یم. در لحظه‌های دشوار زندگی نیاز دارید که صدای‌ش کنید، حتی اگر از معلمان دین رنجیده باشید، خدا را برای خود نگه بدارید؛ این لجاجت شما را بی‌تکیه‌گاه می‌کند. روزه بگیرید حتی اگر فکر می‌کنید معلمان دین کاری برای شما نکرده‌اند. البته می‌دانم که این حرف‌ها چاره‌ی کار نیست؛ چاره‌ی کار این است که دین به موقعیت اجتماعی گذشته‌اش، یعنی خانواده برگردد.

مهراب صادق‌نیا

بازدید : 8
يکشنبه 16 فروردين 1404 زمان : 10:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حا.میم

چند بار نهج‌البلاغه خوانده اید؟

اصلا خوانده اید؟ من دوبار خوانده ام. خیلی وقت پیش! محرک من مرحوم دشتی و ترجمه‌ی خوب ایشان از نهج‌البلاغه بود. ترجمه‌ی ایشان را رهبر انقلاب هم تایید و سفارش کرده اند. نیت کرده ام حتما نهج‌البلاغه خوانی را از سر بگیرم. در مقدمه نهج‌البلاغه‌‌‌ای که به ترجمه استاد محمد دشتی خواندم ، ایشان این تذکر و تلنگر را آورده که واقعا عجیب است و حیرت انگیز

« از آغاز تحصیلات حوزوی (سال‌های ۴۳ـ۵۰) که ترجمه‌های موجود را مطالعه می‌کردم و کاستی‌های مفهومی‌را می‌یافتم، نگران و در فکر چاره‌اندیشی بودم که یکی از نوشته‌های جرج جرداق مسیحی (استاد ادبیات عرب در لبنان) را خواندم که اعتراف کرده بود: «جاذبه‌های کلمات امام علی علیه السلام، شوری در من ایجاد کرد که ۲۰۰ بار نهج البلاغهرا مطالعه کردم». چنان بر خود لرزیدم و به تعصب و غرور اعتقادی من ضربه وارد شد که تا مدتی حالت عادی نداشتم. بر خود نفرین کردم که چرا یک مسیحی ۲۰۰ بار نهج‌البلاغه را می‌خواند اما من که خود را از شیعیان امام علی علیه السلام می‌شمارم و ادعای محبت و ولایت او را دارم به راستی چند بار نهج البلاغه را خوانده‌ام و با مفاهیم ارزشمند آن به چه میزان آشنایی دارم ما که در خانواده شیعه از پدر و مادر شیعه و از خاندان شیعه و در کشور شیعیان قرار داریم چرا باید با نهج البلاغه بیگانه باشیم؟»

بازدید : 10
سه شنبه 20 اسفند 1403 زمان : 12:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حا.میم

عجیب‌ترین خوی آدمی‌این است که می‌داند فعلی بد و آسیب‌رسان است اما آن را انجام می‌دهد و به کرات هم! هر آدمی‌دانسته و ندانسته، به نوعی در لجاجت و تعارض با خود به سر می‌برد و هیچ‌دیگری ویرانگرتر از خود آدمی‌نسبت به خودش نیست..

از کتاب سلوک/محمود دولت‌آبادی

حا.میم

بازدید : 10
سه شنبه 20 اسفند 1403 زمان : 12:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حا.میم

گنجشک‌ها که غصه روزی نمی‌خورند

ما می‌خوریم بیشتر از آب و نان، ببخش

باری اگر حرارت دوزخ نصیب ماست

ما را به شعله‌های دلِ عاشقان ببخش...

قربان ولیئی

حا.میم

بازدید : 10
سه شنبه 20 اسفند 1403 زمان : 12:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حا.میم

حا.میم

از تاریخ این عکس مرحوم پدرم که در خانه‌ی مادرم، زینت بخش اتاق است، چیزی قریب به ۶۰ سال می‌گذرد! پدر همیشه برای من سوژه‌‌‌ای ناب و البته مرموزی بوده برای مطالعه و تفکر. بسیاری ازآنچه که داریم از روحیات و خلقیات، منبعث از والدین، بویژه پدر است. ما ثمره‌ی آن رگ و پِی هستیمو من انصاف می‌دهم که اگر بهره‌‌‌ای از خوبی‌ها دارم از آن مرحوم است که در نوعِ خود آدمی‌ساکت، اهل مطالعه، صبور آن هم در حدِ حرص درآر، بی اعتنا به حرف این و آن، اهل مطایبه و نقل داستان‌های تاریخی، تمیز و منظم و اهل دیانت و مسجد و ...بود. بدی‌های فراوانم همه از خودِ ناجورم است.یکی از چیزهای عجیب او با این که سوادش کم بود این بود که جدول روزنامه را با تبحر و کامل حل می‌کرد و حافظه‌ی نقل داستانش کولاک بود و در اصلاح ذات البین مهارت و حوصله داشت و محورِ فامیل بود و به هیچ وجه اهل حاشیه و جزئیات نبود. امشب گفتم بگذار یادش کنم و با این متن صلوات و فاتحه‌‌‌ای را از جانب دوستانم، نصیبِ آن مردِ خوب خدا کنم.

خدا پدرهایتان را برایتان نگه دارد.

بازدید : 12
دوشنبه 19 اسفند 1403 زمان : 12:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حا.میم

من تصور می‌کنم این فرازهای صحبت‌های دیروز رهبر انقلاب، برای نوعِ ماها اهمیت بیشتری دارد. یکی از اختلالات فعالیت‌های فرهنگی و تربیتی هم همین است. فاصله‌ی زیاد و آزار دهنده‌ی تصمیم تا عمل!

یک نکته مهم دیگری که در کارهای ما از جمله در مسئله‌ی اقتصاد تأثیر اساسی دارد، سرعت عمل است. ما بطیء حرکت می‌کنیم، کُند کار می‌کنیم، یک فکر سازنده‌ای به ذهن‌مان می‌رسد که باید عمل بشود، فرض کنید مثلاً مسیر شمال - جنوب از باب مثال، از وقتی که این فکر به ذهن ما می‌رسد، تا وقتی که تصمیم می‌گیریم این کار را انجام بدهیم، فاصله‌ی زیادی به وجود می‌آید. در حالی که گاهی اوقات این فاصله می‌تواند به یک‌دهم تقلیل پیدا کند. دیر تصمیم می‌گیریم، بعد که تصمیم گرفتیم، تا شروع می‌کنیم به اجرا، باز فاصله به وجود می‌آید. خب تصمیم گرفتیم، عمل کنید دیگر. وقتی که فهمیدیم، تصمیم گرفتیم، دانستیم که این کار باید انجام بگیرد بلافاصله شروع کنیم به عمل، بعد که شروع می‌کنیم به عمل، تا گرفتن نتایج فاصله به وجود می‌آید. علت این هم عمدتاً عدم پیگیری است، عمدتاً این است. یکی از توصیه‌هایی که این بنده غالباً به مسئولین محترم، مدیران محترم، رؤسای محترم جمهور در این سال‌ها داشتم همین است، پیگیری کنند کارها را. شما یک تصمیمی‌می‌گیرید، یک اقدامی‌می‌کنید، به مسئولی مسئولیت می‌دهید، او هم می‌گوید چشم، او هم دروغ نمی‌گوید، او هم به نفر بعدی خودش [می‌گوید] اما وسط کار معطل می‌شود. باید رفت، باید از نزدیک دید، باید کارها را رها نکرد، این فاصله‌ها را باید کم کرد، فاصله بین فکر و تصمیم، بین تصمیم و اجرا، بین اجرا و نتیجه، این فاصله‌ها خیلی زیاد است. ۱۴۰۳/۱۲/۱۸

حا.میم

بازدید : 30
دوشنبه 19 اسفند 1403 زمان : 12:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حا.میم

حا.میم

به دغدغه و دلالت‌های صحبت رهبری راجع به مساله‌ی معیشت و تقویت ارزش پول ملی و...در صحبت‌های دیشب توجه نداریم و دائم دارند این عکس و چیدمان افراد حاضر در حسینیه را تحت عنوان " آرایش جنگی " بازنشر( وایرال) می‌کنند!! ما جماعت حقمان است که همینطور کودن و عقب مانده بمانیم. ما زمان علی ع هم اگر بودیم به جای فهم دردهای او، تو کفِ انگشتر و تیزی ذوالفقار و قُطر بازوی مولا بودیم لابد!

بازدید : 12
يکشنبه 18 اسفند 1403 زمان : 12:26
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حا.میم

حا.میم

پدر شهید مرتضی عبداللهی شهید شد. درجاتش عالی. او را اگر می‌خواهید بشناسید از کتاب هواتو دارمکه شرح زندگی پسرِ شهیدش هست؛ بشناسید. پسر همچون ثمری است که خبر از رگ و ریشه‌ی خود می‌دهد. پدر ِ یک شهید، حالا خودش به درجه‌ی شهادت رسیده. این واقعا خیلی حرف است و هزاران درجه و اجر و رتبه اینجا خوابیده. خوشا به سعادت این پدر که اول پسر را راهی وادی شهادت کرد و بعد هم خودش واصل و لاحق شد. تبریک و تسلیت به برادر عزیزمان مهدی عبداللهی. میراث دارِ پدر و برادر شهیدش. چه حسرت برانگیز. خدا اجر و صبرش را افزون کند...

بازدید : 8
دوشنبه 12 اسفند 1403 زمان : 9:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حا.میم

نه تو می‌مانی نه اندوه

و نه هیچ یک از مردم این آبادی

به حباب نگران لب یک رود قسم

و به آن لحظهٔ شادی که گذشت...

غصه هم میگذرد...

بر تن لحظه‌ی خود

جامهٔ اندوه مپوشان هرگز...

سهراب‌سپهری

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 10
  • بازدید کننده امروز : 11
  • باردید دیروز : 12
  • بازدید کننده دیروز : 13
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 50
  • بازدید سال : 3504
  • بازدید کلی : 3529
  • کدهای اختصاصی