چند روزی درگیر یک همایش بودم و فرصت نکردم اینجا را بروز رسانی کنم. حتی نتوانستم فکرم را جمع و جور کنم و راجع به حادثهی بندرچیزی بنویسم. فقط دیدم دوباره سوگما را به هم نزدیک کرد. ایرانیها، مجتمع و متحد در بلاها و مصائب اند و در شادیها اما کمتر به هم دست میدهند. شادیها گروهی شده اما هنوز سوگ و بلا؛ جمع بیشتری از ما را دور هم جمع میکند! جمعه هم رفتم بین نوجوانان هیات اصحاب المهدی عج غرب تهران و راجع به مطالعه، آنچه بلد بودم را بهشان رساندم. آن جا گفتم که دردِ ما دیتا و داده نیست؛ دردِ ما تنبلی و بی عملی است. و الا کسی که بخواهد بخواند؛ نیاز به کلاسِ مطالعه ندارد. دردِ جهالت و عقب ماندگی را اگر کسی در وجودش وجدان کرد، سراسیمه به سمت دانستن و کتابها میدود. درد این جاست که من نمیدانم که نادانم!
بازدید : 1
يکشنبه 13 ارديبهشت 1404 زمان : 11:16
