خیلی دوست داشتم یک تجربهای را با دوستان به اشتراک بگذارم ولی حوصلهی نوشتن طولانی ندارم. فقط میخواهم بگویم که اگر واقعا و از جان، امام زمان علیه السلام را بخواهیم شدنی است. و نشانهها و علائم آن خواستن و لطف و محبت شان دیده میشود. من دو تا تجربه دارم. شاید مقبول شما نشود و محلی بهش ندهید، ولی من احساس میکنم که اگر میخواستم میشد. وقتی نوجوان بودم خیلی به حضرت صاحب الزمان روحی فداه فکر میکردم. خیلی کتاب میخواندم راجع به ایشان. هدیهی اعمال و نوشتن نامه و مراقبت و رعایت یک سری مراقبات و خلاصه خداوکیلی فکر و ذهنم ایشان بود. هم میدیدم که چقدر رقیق و خوب شده ام و دنیا را نمیبینم و هم گشایش و مهر حضرت را احساس میکردم. حتی خوابی واضح از ایشان دیدم و یقین کردم بر من اشراف دارند. این حال و هوا برای دوران دبیرستان و قبل از دانشگاه و ایام بعد از شهادت آقا محمد عبدیبود. اما خب، وقتی سیل معاصی و عفونتها و بی مبالاتیها و... آمد، تمام آن داشتهها را شست و برد. بعد از آن هیچ فهمیو تقربی به آن ناحیهمقدسه نداشتم و ندارم و مثل خیلیها در مورد ایشان غالبا حرف مفت و ادعای پوچ دارم.
تجربهی دوم همین اخیر بود. دوستی در قم از من خواست که تلاش کنم کتابی برای حضرت رسولروحی فداه بنویسم. خب من بنا به دلایلی که نوشتنش لازم نیست؛ ایشان را از میان معصومین، ویژه دوست دارم . حضرت رسول برای من، تمامِ عشق است و همه چیز است. بعد از آن پیشنهاد شروع کردم به مطالعاتی. چیزهایی در کاغذ برای ایشان مینوشتم. با افرادی راجع به ایشان گفتگو کردم. شبها داستانی را در ذهنم شکل میدادم و میبافتم و جلو میبردم و خوابم میبرد. همان روزها، احساسِ عنایتی از ایشان داشتم و آیات و علائمیاز همان توجه و اشراف. حتی شبی خواب دیدم که حضرت در یکی از جنگهایشان به من ماموریتی دادند. آن قدر آن رویا واضح بود که حد نداشت. شبی هم من همراه ایشان از غار ثور به مدینه میرفتیم و من هیبتی عربی داشتم و شقیقههایم هم موی سپید داشت. حالا شما میخندید لابد و میگویید حاجی اینها که گفتی همه اش خواب بود و قابل استناد نیست و... بله قبول! ولی خوشا خوابی که آن حضرت درش باشد تا دیگران. ولی آن احساس قلبی و حالِ معنوی را که نمیتوان منکر شد. مگر اینکه مرا خالی بند فرض کنید! نویسندهی کتاب " پس از بیست سال" که راجع به مولا امیرالمومنینسلام الله علیه است میگفت: آن قدر راجع به معاویه غرق تحقیق بودم که صبح گوشی ام زنگ خورد و دیدم روی صفحه نوشته شده" معاویه در حال تماس..." یعنی معاویه داشت بهش زنگ میزد
خلاصه این علامت غرق شدن طرف در یک مسألهای بود. بگذریم خواستم بگویم که اگر کسی حقیقتا در پی حضرت باشد و فکر و ذکرش آقا باشد و تلاش کند و مراقبت کند؛ شک نکنید که این مساله در دسترس است و خودِ طرف با قلب و روحش و حتی در ظواهر زندگی اش، عنایات و اشراف حضرت را خواهد دید. من از تجربه ام گفتم. خواه بپذیرید یا نه. اما دیدم نوشتنش خالی از فایده نیست.
یا صاحب الزمان ادرکنا و اغثنا